#فاطمیه
#ایام_بستری
#واحد_سنگین

بند1⃣

تا سحر بالاسرت
روی لبمه دعا
ذکر تسبیحم شده
یا من اسمه دوا

زخم پای چشم تو
گریه میکنه‌باهام
لاله های پیرهنت
روضه میخونن برام

وقتی برا نماز
از جات پا میشی باز
دردات شروع میشه

اشک چشای تو
هرشب برای تو
آب وضو میشه

تو سجده سر واکرد
زخمای پنهونیت
اینو شهادت داد
سجاده ی خونیت

تنهام نذار زهرا

بند2⃣

از گریه مثه یه شمع
قطره قطره آب شدی
ای چشمه ی کوثرم
شبیه سراب شدی

با اینکه مدینه بود
از حال تو با خبر
برای عیادتت
نیومده یک نفر

با حال پریشون
با جسم نیمه جون
سمت منه نگات

رنگت پریده و
قدت خمیده و
بغضه توی صدات

با اینکه غمهامو
توی دلم ریختم
تا اشکتو دیدم
بازم به هم ریختم

تنهام نذار زهرا

بند2⃣

اشک منو درنیار
با گریه ی بی صدا
چی به سرت اومده
چیزی نمیگی چرا

توی داغ محسنم
محاسنم شد سفید
دیدی که چه زود شدیم
خونوادهٔ شهید

پیش چشای من
وقتی که سینه زن
شد در برای تو

سوختی جای منو
سوختی پای منو
سوختم ‌به پای تو

سخته ببینم که
جسمت کفن پوشه
از چشمهٔ زخمت
خونابه میجوشه

تنهام نذار زهرا

سبک: حسین نوری و احسان نوری
شعر:حسین نوری