متن مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها
25 تیر 1402 1402-04-25 17:49متن مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها
متن مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها
سیر منطقی شهادت حضرت رقیه علیها السلام
سید الشهدا علیه السلام دختر چهارساله ای داشتند. در شهر شام شب هنگام از خواب بیدار شد و گفت پدرم کجاست ، او را در خواب دیدم که بسیار آشفته بود. زنان و کودکان با شنیدن این ماجرا شروع به گریه کردند و صدای گریه و ناله آنها بلند شد، یزید علیه اللعنه از خواب بیدار شد و علت این سرو صدا را جویا شد ، واقعه را برای آن ملعون شرح دادند،یزید دستور داد تا سر مقدس سیدالشهدا را برای آن دختر ببرند.
سر را آورده و در دامن آن نازدانه قراردادند، آن نازدانه پوشش را کنار زد و گفت: این چیست؟ گفتند سر بابایت حسین است، آن را از تشت برداشت و در آغوش گرفت و با ناله گفت: (یا ابتاه من الذی خذبک بدمک؟) باباجان چه کسی تو را به خون رنگین کرد؟ (یا ابتاه من الذی قطع وریدک) چه کسی رگهای گردندت را بریده؟ (یا بتاه من الذی ایتمنی علی صغر سنی ) چه کسی مرا در کودکی یتیم کرده است ؟ ، بابا جان بعد از تو به کسی امید داشته باشم ؟ دختر یتیمت را چه کسی از کودکی بزرگ کند؟ و همچنان با بابا درد دل می کرد تا آنکه لبها را به لبهای پدر گذاشت آن قدر گریه کرد تا بیهوش شد . اهل خرابه تا این صحنه را دیدند صدای شیون شان بلند شد،تا آنجا که از صدای ناله و شیون ایشان تمامی اهل شام گریان شدند.
از این غصه حضرت رقیه علیها السلام مریض شده و پس از چند روز جان به جان آفرین تسلیم کرد.(در برخی مقاتل نوشته اند همانجا چشم از دنیا فرو بست.)