پیش بارگذار اجومال

کهکشان را کشان کشان بردند

OIP
اشعار

کهکشان را کشان کشان بردند

یاسر رحمانی

کهکشان را کشان کشان بردند
( آسمان را به ریسمان بردند) 
صاحب ذوالفقار را آن روز
پیش چشمان این و آن بردند
جان پیغمبر گرامی را
سوی مسجد به قصد جان بردند
کس و کار و امان عالم را
بی کس و یار و بی امان بردند
شیر حق را میان حیرت خلق
از در بیشه بزدالن بردند
برکت سفره خالیق را
به امیددو تکه نان بردند
مرغ بسمل به خاک افتاد و
با بسمل از آشیان بردند
مادری در میان آتش سوخت
با لگد طفلش از میان بردند
چار فصل بهار حیدر را
چل نفر تا خود خزان بردند
میخ در را گداختند و سپس
داغ را تا به استخوان بردند
گل یاس سپید حیدر را 
عاقبت سوی ارغوان بردند
شد سپر تا زیان نبیند یار
دست آنجا به تازیان بردند
بانی شر غالف بود اگر
دست روزی به خیزران بردند

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته بندی ها