متن مقتل امام حسین علیه السلام
25 تیر 1402 1402-04-25 19:08متن مقتل امام حسین علیه السلام
متن مقتل امام حسین علیه السلام
سیر منطقی شهادت امام حسین علیه السلام آنچه ماحصل شد از تحقیق در مقاتل مستند این است که سید الشهدا علیه السلام دو وداع داشتند وداع اول قبل از شهادت علی اصغر علیه السلام و وداع دوم بعد از شهادت علی اصغر علیه السلام اتفاق افتاد. در وداع اول سید الشهدا علیه السلام گریان بودند که زینب علیها السلام علت را پرسیدند و حضرت فرمودند:برای اسیری شما گریه می کنم . ام کلثوم علیها السلام پرسید برادر جان آیا تسلیم مرگ شده ای که حضرت در جواب فرمودند: جانم در میان است و بهای زنده ماندن اسلام خروج از مدینه و روبرو شدن با دشمن و تن دادن به شهادت و اسارت است. سکینه شروع به شیون کرد که امام به ایشان مرثیه ای آموخت تا در فراغ امام بخواند ،پس سکینه را نزدیک خواندند و سفارش کردند اول به کودک خردسال و خانواده را امر به صبر کردند و فرمودند: پس از شهادت من گریبان چاک نکنند و ناله های ذلیلانه سرندهند ، بعد از آن سفارشات سراسر نکته حضرت لباس های کهنه طلب کردند و آنها را پاره و سپس پوشید ند تا شاید دشمن آنها را به طمع قیمت به غارت نبرند . امام به سمت میدان روانه و بر جناح راست و چپ دشمن حمله کردند عده زیادی را به درک واصل کردند ،در حالی است که عطش بالا گرفته بود امام در حین رزم دنبال قطره آبی می گشت و تلاشش رسیدن به شریعه بود و در یک یورش موفق شد به شریعه برسد و به اسب خود فرمود که آب بخورد و مشتی پر از آب کرد که ناگهان نامردی فریادزد: که ای حسین آب می نوشی در حالی که به خیمه ها حمله شده است؟ در این بین حرمله تیری به لب آقا زد و امام آب را روی آب ریخت ذولجناح هم آب ننوشید و به سمت خیمه ها حرکت کردند و خطاب به لشکر کوفه فرمودند : ای دشمنان و حرامیان اگر دین ندارید آزاد مرد باشید . اطراف امام را محاصره کردند نانجیبی عمود به سر مبارک حضرت زد که کلاه خود (برنس) حضرت شکافت و سرش شکست و پر از خون شد . (القی البرنس و دعا بعمامه) .امام کلاه خود را انداخت و عمامه به سر بست و هروقت خون سرازیر می شد با دست خون ها را به سمت آسمان می پاشید و به سر و صورت خود می مالید و می فرمود : می خواهم خدا را بااین حال ملاقات کنم . امام تنها شده بود ،یک حسین مانده بود و یک لشکر ، وای بر آن ساعتی که امام با آن حال به خیمه ها برگشت و عمامه رسول خدا را طلب کرد ، زنان و کودکان که یکبار با ایشان وداع کرده بودند از داخل خیمه ها بیرون دویده و مولای به خون خضاب شده را دیدند ودر آن لحظه که امام تنهایی خود وخانواده اش را دید درسی داد به یاد ماندنی و فرمود : آیا کسی هست که حرم رسول آلله را یاری کند ؟ آیا بین شما کسی هست که ایمان داشته باشد و از او بترسد؟ این جملات را فرمود و می خواست نشان دهد کسانی که در مقابل حسین ایستاده اند که مسلمان نیستند ؛بنده ترسای خداوند نیستند و بااین جملات جدایی حق از باطل را تا قیامت روشن کرد و در آخر فرمود: آیا کسی هست که مرا یاری کند که در این هنگام موضوع شهادت حضرت علی اصغر پیش آمد. بعد از شهادت علی اصغر ، امام عمامه به سرپیچید و آماده رفتن بود که ناگهان لشکر دشمن در جلوی خیمه ها و در مقابل دیدگان بچه ها و زنان حسین را تیر باران کردند و خیمه ها نیز به دلیل نزدیکی به امام تیر باران شد تا جایی که تیری به لباس زنی دوخته شد . امام با دیدن این صحنه از خیمه ها فاصله گرفت و دوباره وارد کارزار شد امام را احاطه کردند و بر کتف حضرت کوبیدند تیر به پیشانی حضرت زدند و تیرهای متعددی به گلو و سینه حضرت زدند و در هر ضربه بر شدت جراحات افزوده می شد تااینک باضربتی محکم به کتف مولازدند وایشان راباگونه برزمین انداختندوتیری به گلوی حضرت واردکردند. امام علیه السلام علیرغم شدت جراحات سخت مشغول جنگ بود،تا اینکه (فوقف یستریح الساعه) .اندکی درنگ کرد تااستراحت کند.که ناگاه باسنگی پیشانی اوراشکستند وامام گوشه پیراهن را بالا آورد تاخون از صورت وچشم وچهره پاک کند که ناگاه با تیر زهرآلود حرمله سینه مولا شکافته شد ،امام تیر را ازپشت بدن بیرون کشیدند ، سینه امام به حدی پاره شده بود که مثل ناودان خون جاری شد،امام بی رمق و تشنه شده بود و دیگر توانی برایش باقی نمانده بود که ناگهان با صورت به زمین افتاد وبه خداعرض نمود “الهی رضا به بقضاءک وتسلیما لامرک لامعبود سواک” در آن هنگام لشکر به امام حمله ورشدند ،هرکس به هر طریق ممکن به حضرت جراحتی وارد می کرد،یکی بانیزه،شمشیر،باتیر به تااینکه سنان سرامام رابه دوازده ضربه از تن جداکرد وهوای کربلا سیاه وبادی تند شروع شد، گویا عذاب الهی درجریان افتاده بود. هلال بن نافع که ازدشمن بود می گوید وقتی بالای سر سیدالشهدا رسیدم،”فولله مارایت قتیلا مضمخا بدمه احسن منه”به خدا هرگز کشته ی آغشته به خونی را زیباتر و نورانی تر از او ندیدم وآنچنان فریفته و دل باخته نور چهره و محو جمال او بودم که متوجه نبودم او را چگونه می کشند. “واسرع فرسک مهمها باکیا “اسب با وفای امام بعد از شهادت با یال وکاکل آغشته به خون به طرف خیمه ها آمد همهمه می کرد و گریان بود توضیح اینکه همهمه آوازی است که به دلیل حزن از گلو خارج می شود .